-
اونی که می خواستی
جمعه 10 مرداد 1393 00:23
نمی دونم برا کیا موقعیت های یمثل من پیش اومده یا نه !شاید بدتر و شاید بهتر اما نمی دونم اما اینو می دونم که همه آدما مثل من گاهی اوقات دلشون می گیره. یادمه دوران دانشگاه با اینکه خیلی روهای سختی رو تحمل کردم اما دختر شادی بودم اما الان خیلی روزه که اون شادی ها تو زندگیم نیست و یا من دیگه نمی تونم روزهای زیادیه که دیگه...
-
قسمت
پنجشنبه 19 تیر 1393 12:18
قسمت این بود که من با تو معاصر باشم تا در این قصــــه پر حادثــه حاضــــر باشم حکم پیشانی ام این بود که تو گم شوی و من بــه دنبال تو یک عمر مسافــــر باشـــم تو پری باشـــی و تا آن سوی دریا بروی من به سودای تو یک مرغ مهاجر باشم قسمت این بود، چرا از تو شکایت بکنم؟ یا در این قصـــه بــــه دنبال مقصر باشم؟ شاید این گونه...
-
نه مثل قبل
پنجشنبه 12 تیر 1393 19:25
دیگه هیچی برای من مثل قبل نمی شه.یه زمانی کارکردن برام خیلی مهم بود اینکه بخوام تو شغلم یکی از بهترین ها باشم تا چشم خیلی ها کور شه. اما یه وقتی اومد که دیگه سابق ها منو راضی نمی کرد نم یدونم چی توی من اتفاق افتاد که دیگه شرایط موجود رو نم یتونستم تحمل کنم زدم و هر چی رو که سالها براش زحمت کشیدم خراب کردم . نمی دونم...
-
دل گرفته
سهشنبه 3 تیر 1393 22:02
دلم خیلی گرفته ...می دو نین از چی ...از اینکه یکی بهتون یه قولی می ده و شما بش اعتماد می کنین و یه فاصله زمانی رو به پاش می مونین و زندگیتون و و احساساتتون و و شاید همه سوژه ها تون و ندیده می گیرین و شاید حتی از عشقی که تو دلتو ن ازش خوشتون میاد می گذرین شاید واسه خاطر اینکه مثلا منطقی تصمیم بگیرین و با کسی آینده...
-
خود خود
یکشنبه 1 تیر 1393 21:50
می دونین چیه؟ جامعه بدی شده .خیلی بد و اینکه بدونین که جامعه چقدر بده و اینو بفهمینو دردتونم بیاد خیلی بدتره. بدتر از اون هم دستیه که نمک نداره و زبونیه که ادب داره.والا داشتم دعوا می کردم زنه بهم گفت اینطور حرف زدن تو شخصیت شما نیست حالا تو جه موقع اونم تو موقعی که داشت حق منو هلوفتی می خورد البته خودش نه ها رئیسش که...
-
بعضی وقتا
جمعه 30 خرداد 1393 15:56
می دونین چپه؟بعضی وقتا دوستاتون ، اطرافیانتون و یا دیگران زیادی روتون حساب می کنن و شما از اینکه دیگران زیادی رو شما حساب می کنن خسته می شین .از اینکه فکر می کنن شونه ها تون جای اینه که می تونن سرشون و روش بذارن و یا دلتون جای اینه که می تونن درد دل کنن و یا می تونن از روی سهم زحماتتون بردارن و وقتی دیگه از این همه...
-
تا حالا
سهشنبه 20 خرداد 1393 16:56
تا حالا شده خودتون از خودتون راضی نباشین اما خیلی ها باشن که از شما حسودی کنن؟! به قولی ... از تو خودتون دارین می میرین از بیرون مردم. نمی دونم شما این حس رو تجربه کردین یا نه.اما من خیلی تجربه کردم. نمی دونم چه جوری توضیحش بدم مثلا یه کوفتی چیزی می خرم می زنم به خودم همه فکر می کنن چی هست و حسودی می کنن دیگه نمی دونن...
-
یه آدم
یکشنبه 18 خرداد 1393 22:07
آدم همیشه نمی تونه که خودشو نگه داره گاهی اوقات کم می یاره... نمی دونم شما قبول دارین یا نه ...گاهی اوقات همه جوره کم میاره...
-
مروارید
جمعه 16 خرداد 1393 15:46
مروارید های خسته ام از چشمانم می ریزند و من روزهاست که مثل سابق نیستم آن زمان که با تو آشنا شدم همه بودم اما حالا بدون تو هیچم
-
نبودن
پنجشنبه 15 خرداد 1393 19:57
اگر تو نباشی یکـــــــ حبه قنــــــد ، درفنجـــان قهـــوه ی تلخـــــــ .. شیرین نمیشـــود .. دو حبه قنــــد ، در فنجـــــان قهــــــوه ی تلخـــــــــ .. شیرین نمیشــــود .. سه حبـــه ، چهار ، پنج .. اصلاً تو بگــو یک دنیـــــــــا قنـــد ، در این دنیای تلخــــــــ ، نه .. اگـــر تــو نباشــــی فالِ این زندگــــــــــی...
-
نگاه
جمعه 2 خرداد 1393 15:47
مرا دوست بدار مرا دوست بدار! به سانِ گذر از یک سمت خیابان به سمتی دیگر، اول به من نگاه کن... بعد... به من نگاه کن... و بعد، بازهم مرا نگاه کن!
-
بی تو
سهشنبه 23 اردیبهشت 1393 15:51
من با تو من با تو می نویسم و می خوانم من با تو راه می روم و حرف میزنم وز شوق این محال : - که دستم به دست توست - من ، جای راه رفتن ، پرواز می کنم ! من ، روز خویش را با آفتاب روی تو آغاز می کنم.
-
خواستم اما ...
یکشنبه 21 اردیبهشت 1393 13:24
خواستم هرچه را که بوی توی می داد بسوزانم ؛ جانم آتش گرفت .
-
راه نرفته
یکشنبه 21 اردیبهشت 1393 12:01
راه نرفته هنوز راه نرفته ی زیادی پیش روست دست هایت را میخواهم
-
حرف
یکشنبه 21 اردیبهشت 1393 11:49
نبودن من بودم تو و یک عالمه حرف ... و ترازویی که سهم تو را از شعرهایم نشان می داد !!! کاش بودی و می فهمیدی وقت دلتنگی یک آه چقدر وزن دارد.
-
دور
جمعه 22 فروردین 1393 20:50
آدم است دیگر آدم است دیگر... یک روز حوصله هیچ چیز را ندارد... دوست دارد بردارد ... خودش را ... بریزد دور...
-
چشمانت
جمعه 22 فروردین 1393 18:46
دورم از تو ایـن روزهـــــا نمـازم را شکسته میخــــوانم ! فرسخ ها دور افــــتــــاده ام از چشــــمانت